در دوران شاه طهماسب صفوی، پس از جمع‌آوری خشت‌های کاشی، گنبدی با روکش طلا بر فراز گنبد پیشین بنا شد.

این همان گنبدی است که امروزه در نمای بیرونی به چشم می‌آید.در شورش ازبک‌ها، خشت‌های طلای گنبد به چپاول رفت. در زمان شاه عباس صفوی، گنبد مطهر، بار دیگر با خشت‌هایی از مس و روکش طلایی پوشیده شد. گنبدی که اینک مشاهده می‌شود، همان بنایی است که حدود چهارصد سال از ساخت آن می‌گذرد.

274177

مطلب: 17918

به گزارش پیشرفت پرس، فارس به نقل از رسانه‌های لبنان نوشت: یک منبع امنیتی لبنانی اعلام کرد که یگان مهندسی ارتش لبنان نیمه شب دیشب یک خودروی بمب گذاری شده از نوع بوئیک را توقیف کرده که 500 کیلوگرم ماده منفجره تی ان تی با خود حمل می‌کرد، دو راکت سنگین و آماده انفجار نیز در این خودرو بود.

بنا بر اعلام منابع امنیتی، خودروی دیگری نیز به همراه خودروی بمب گذاری شده بود که سرنشینان آن خودرو با دیدن توقیف خودرو، پیاده شده و از محل متواری شدند.

منابع مطبوعاتی به نقل از منابع امنیتی اعلام کردند که این خودروی بمب گذاری شده که در بقاع توقیف شد، یکی از 10 دستگاه خودرویی بود که در لیست تحت تعقیب مراجع امنیتی قرار داشت.

ماهی کپور توسط مار خالدار خاکستری در استخر پرورش ماهی مجتمع دافچاه خمام شکار شد.

خمام، 25 هکتار استخر پرورش ماهی گرمابی بنیاد تعاون گیلان در روستای دافچاه بخش خمام واقع شده است.

عوامل متعددی در تلفات ماهی نقش دارند و یکی از آنها وجود مارها است که به دلیل لذیذ بودن گوشت ماهی به طور دائم در استخرهای خاکی آنها را شکار می‌کنند.

مار خالدار خاکستری که از مارهای بومی منطقه است ماهی کپوری را در استخر پرورش ماهی مجتمع دافچاه خمام صید کرده بود که به ‌دلیل بزرگی ماهی، مار خاکستری قادر به بلعیدن آن نبوده و در دهان مار گیر کرده است.

به گزارش فارس، با آغاز فصل برداشت ماهی گرمابی، صید ماهیان گرمابی در 25 هکتار از استخرهای خاکی آغاز شده است که با توجه به رهاسازی 60 هزار قطعه انواع بچه‌ماهی گرمابی شامل آمور، کپور، فیتوفاک و بیگ‌هد در استخرهای بنیاد تعاون گیلان، صید ماهی از استخرها از ساعت 19 تا 5 صبح هر روز به‌ جز روزهای تعطیل صورت می‌گیرد.

صید ماهی از ساعت 19 هر روز آغاز می‌شود و تا پایان ساعت 24 به اتمام رسیده و برای فروش به ‌صورت حراج از ساعت 24 نیمه شب تا ساعت پنج صبح به بازار بزرگ و بین‌المللی ماهی فروشان رشت منتقل می‌‌شود.

امروز دقیقاً نمی‌دانم روز دوم و یا سوم محرم است، بدن مجروحم حدود 200(شاید کمتر) کیلومتر دور از وطن اسلامیم در یک کلبه روستائی در کنار جاده یکی از شهرهای عراق بر زمین افتاده است.

رسول حیدری در سال 1339 در ملایر دیده به جهان گشود. در سال‌های آخر دبیرستان در انتشار اعلامیه‌های امام خمینی(ره) شرکت فعالانه داشت. او پیش از گرفتن دیپلم و پس از پیروزی انقلاب، در سال 1358 به همدان رفت و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد، چرا که در ملایر هنوز سپاه تشکیل نشده بود. رسول یک سال بعد به همت چند تن از دوستان انقلابی‌اش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملایر را تأسیس کرد.

او با آغاز جنگ به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود 65 ماه در جبهه حضور داشت. وی عمدتاً در کردستان عراق به شناسایی منطقه مشغول بود و تا عمق خاک شمالی عراق نفوذ می‌کرد و گاهی در شناسایی‌ها تا مرز سوریه نیز پیش می‌رفت.

با پایان یافتن جنگ، رسول تحصیلات دانشگاهی خود را تکمیل می‌کند و به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی راهی بوسنی می‌شود. حضور او در این منطقه با تجاوز صرب‌های نژادپرست به مسلمانان انقلابی بوسنی همزمان است.

در روز عید غدیر سال 1372 در بوسنای مرکزی واقع در شهر ویسوکو، گروهی از نیروهای کروات (HVO) در مسیر عبور ایرانی‌ها کمین کردند و رسول را که برای شناسایی و بررسی امنیت منطقه به آنجا رفته بودند، به شهادت رساندند.

رهبر معظم انقلاب پس از شهادت نخستین شهید ایرانی در بوسنی فرمودند: «ما دلمان برای از دست‌دادن این عزیز و سایر عزیزان می‌سوزد لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمی‌شود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود. من بارها گفته ام میدان بوسنی، جنگ اسلام و کفر تنها نیست بلکه از این بالاتر است،دروازه ورود به غرب واروپا است،آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است. کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند، مقامش خیلی بالاتر است.»

به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، یکی از دستنوشته‌های این شهید والامقام در ماه محرم منتشر می‌شود:

امروز دقیقاً نمی‌دانم روز دوم و یا سوم محرم است، بدن مجروحم حدود 200 (شاید کمتر) کیلومتر دور از وطن اسلامیم در یک کلبه روستائی در کنار جاده یکی از شهرهای عراق بر زمین افتاده است. همراهم صبح رادیو را روشن کرد برنامه کودک بود داشت برای امام حسین (ع) نوحه می‌خواند خیلی دلم گرفته است، شدیداً دلم می‌خواهد گریه کنم ولی صد حیف…

چند هفته است حمام نرفته‌ام بدنم خیلی کثیف است نه طهارت و نه پاکی، به همان ناپاکی روحم، اما دیشب خواب دیدم حمام رفته‌ام تمیز و پاک خیلی خوشحال بودم احتمالاً شاید چه می‌دانم شاید خداوند گناهانم را بخشیده باشد و شاید بالاتر قصد دارد از من راضی باشد و مرا پیش خود ببرد به هر حال احساس عجیبی دارم، در زندگی‌ام سعی کرده‌ام هیچ وقت وابستگی پیدا نکنم گرچه نتوانستم اما در همین چند لحظه خود را دارم برای دیدار او آماده می کنم. به هیچ چیز امیدی ندارم جز او تنها امیدم خدا تو هستی، هیچ سرمایه ای نیندوخته‌ام مرا چکار خواهی کرد، تو را به حق حسین (ع) تو را به مظلومیت علی اصغر…

به من رحم کن خدا، خدایا مرا ببخش، مرا پاک کن از این دنیا ببر، خدایا تو می‌دانی اگرچه گنه کار بودم، گرچه نافرمانی تو را کردم ولی خدایا تو بزرگ‌تر از آنی، تو مهربان‌تر از آنی که بخواهی تن مجروح را در آتش اندازی، خدایا از رفتنم ناراحت نیستم از چگونه رفتنم نیز ناراحت نیستم نگران مهمان نوازی تو هستم، چطور با من برخورد خواهی کرد خدا، مرا ببخش مرا ببخش خدا.

خداحافظ همگی شما