«علی اویسی» ذاکر اهل بیت(ع) و پیرغلام اهل کرج میگوید: یک روضهای بود که پدربزرگم میخواند، ایشان به فرزندانش وصیت کرد که آن را تا 10 سال پس از فوتش بخوانند، آنها نیز این سنت را ادامه دادهاند، حالا این روضه 80 سال عمر دارد.
در یازدهمین همایش بینالمللی پیرغلامان حسینی که در شهر گرگان برگزار شد، از برنامهسازان منتخب رادیو نیز تقدیر به عمل آمد. حسین خلیلنژاد یکی از این برگزیدگان بود که مستند رادیویی وی با عنوان «نامها و یادها» موفق به کسب رتبه شد. خلیلنژاد که گوینده و تهیهکننده رادیو دانش است، در مستند خود به معرفی «علی اویسی» یکی از پیرغلامان استان البرز میپردازد:
بشنوید |
پدرم صدای خوبی داشت و مؤذن بود -حاج آقا لطفاً از خانوادهتان بگویید، ظاهراً پدر هم ذاکر اهل بیت(ع) بودهاند. -پدر من صدای بسیار قشنگی داشت، آن زمانها بلندگو هم برای خواندن نبود ماه رمضانی را قشنگ یادم است که برف تا زیر زانو بود پدر بالای پشت بام مناجات میخواند بدون بلندگو با صدای ایشان اهل محل برای نماز بیدار میشدند اگر ایشان نبود مردم خواب میماندند! از کودکی همه جا قرآن میخواندم *آن زمانها ساکن کجا بودید؟ از کی نوحه خوانی را شروع کردید؟ -ساکن سرجو یکی از دههای اطراف کرج، من از سن یازده سالگی –کمتر یا بیشتر- نوحه خوانی را در محل خودمان و مسجدمان شروع کردم با اینکه سنی نداشتم ولی بزرگترها مرا تشویق بسیاری به خواندن قرآن میکردند بنابراین در مدرسهمان نیز جلوی صف قرآن میخواندم بنابراین استاد من پدرم بود و او خیلی به من کمک کرد و زحمت کشید چرا که علاقه زیادی برای مداح شدن من داشت. خاطرم میآید که پدرم برای من چند کتاب تهیه کرد یکی از آنها دیوان یکی از شاعران، یک کتاب «ای اشکها بریزید» اثر حبیب چاییچیان و دیگری نفس المهموم بود. اولین روضهای که خواندم در مجلس حضرت علی اصغر (ع) بود که البته تا یک مدت بعد هم کاغذ آن را به یادگار نگه داشته بودم، پدر آن زمان مقتل را به من نشان دادند و گفتند که از روی کاغذ بخوانم. پدر بزرگ من «آقاشیخ علی اویسی» نیز اهل فضل بود بسیاری از قدیمیها شاگرد او در خواندن قرآن بودند پدر مادرم «آقاشیخ نقی اویسی» نیز اهل منبر و روضه بودند ایشان هم اولین روحانی کرج بودند البته الان هم آقاشیخ محسن و آقاشیخ رضا اویسی روحانی اند اما روحانی قدیمی کرجی ایشان خود آقانقی اویسی هستند. وصیت پدربزرگم در دهه اول محرم هنوز انجام میشود *از روضههای پدر بزرگ چیزی به خاطر میآورید؟ - یک روضهای برای پدربزرگم (پدر مادرم) بود که حدود هشتاد ـ نود سال سابقه دارد آن را در اربعین میخواندند، هنوز هم هست. پدربزرگم به فرزندانش حسین و محمدباقر اویسی وصیت کردند که این را تا ده سال پس از فوتش بخوانند آنها تا اکنون هم ادامه دادهاند، هر روحانی که آن زمان به کرج میآمد اولین بار باید ایام محرم به خانه پدر بزرگ ما در دهه اول محرم میآمد. همسرم کاتب اشعار من بود *از وضعیت شغلی و خانوادگیتان بگویید کی و چگونه ازدواج کردید؟ -خب ابتدا بگویم من کارمند صندوق قرضالحسنه نهاد جاویدان کرج هستم همسر بنده از خانوادهای کاملاً مذهبی در تهران هستند ولی به دلایلی به کرج نقل مکان کرده بودند همسرم آن زمانها نزد خاله بنده درس قرآن میخوانده و بنابراین ایشان را به من معرفی کردند و خدا قسمت کرد و ما هم ازدواج کردیم. ایشان بسیار برای من زحمت کشید و مشوق من بود حتی به شوخی به ایشان میگویم که کاتب شعرهای من هستند! *چرا؟ -همسرم شعرهای مرا رتق و فتق میکردند و مینگاشتند بنابراین مشخص است که یک فرد مداح به خصوص در ایام ماه محرم و سفر و ماه رمضان اصلاً در منزل حضور ندارد من صبح بیرون میرفتم و شب برمیگشتم الان هم دو پسر و یک دختر دارم که بحمدالله از فرزندانم نیز راضی هستم. خاطرهای از سفر حج و مداحی * ظاهراً حاجیشدن جریان خاصی دارد. ـ بله، پیش از اینکه به صندوق بروم یک زمان حاج آقای محمودی نامی پدر شهیدی بودند به من گفت که داییاش فردا یا امشب عازم مکه است شما یک چند خط شعری برای قبرستان بقیع و حضرت زهر بنویس برای ایشان. من هم اینکار را کردم و اشعار را به ایشان دادم. حاج آقا محمودی به من گفتند که چه بهتر میشود که اگر خودت بتوانی اینها را آنجا بخوانی من هم دعا میکنم، خلاصه شب که به همراه خانواده از مهمانی به منزل برگشتم یک ماشینی نزدیک منزل پارک دیدم که همزمان ناصر باقری به همراه حاج عباس از در ماشین پیاده شد من به همسرم گفتم که اینها برای مکه آمدهاند! خلاصه این به من الهام شد و عباس هاشمی هم گفت که حاج آقای رسایی عازم مکه است یک مداح میخواهند که همراهشان برود اهلش هستی؟ گفتم یا علی و خلاصه برنامه مکه ما جور شد و آن سال ما با حاج آقای رسایی به مکه رفتیم. پیرغلام کسی است که در خانه اهل بیت مو سفید کرده باشد *از مداحی بگویید؟ چه تعریفی از مداح و پیر غلام اهل بیت (ع) دارید؟ -برای من و هر فرد مداحی افتخار است که در خانه اهل بیت عصمت (ع) عرض ادب کنم، ما ممنون خدا و اهل بیت (ع) هستیم که این توفیق را به ما دادند. پیرغلام کسی است که در خانه اهل بیت (ع) به هر نحوی زحمت و مو سفید کرده و سختی کشیده، از ابتدا جلوی اساتید زانو زده و نشسته است، آنجا درس آموخته و هرچه آنها گفتند هفتاد یا هشتاد سال گوش کرده است. تمام حرکات یک پیرغلام از دوره نوجوانی برای من جالب بود، موی سرش سفید بود و پشت بلندگو میخواند. من روضه علی اصغر (ع) را زمانی که میشنوم و میخوانم بیشتر لذت میبرم چرا که اولین روضهای که خواندم حضرت علی اصغر بود و هرچه دارم به برکت اهل بیت عصمت و طهارت و امام حسین (ع) و عزیزان او است. وقتی یک مداح میخواست ریا کند! *خاطره به یاد ماندنی از دوران مداحیتان دارید؟ -بله کرج یک هیأت جامعه مداحی داشت که آن زمان مرحوم مغفور شادروان حاج حسین شیداییان، شاعر اهل بیت سرپرست جامعه مداحان کرج بود ما به دلایلی چون سختی و دوری راه به جامعه مداح کمتر میتوانستیم برویم. حاج آقای ابوطالبی سمت استادی به گردن من داشتند و بنابراین من شاگرد او هستم یک زمانی با ایشان تماس گرفتم و ایشان هم گفتند که نزد حاج آقای شیدایی میرویم، خلاصه ما هم چند نفری حرکت کردیم و یک قصیدهای هم از حضرت علی اصغر (ع) آماده کردم که شعر جدیدی بود خلاصه حفظ شدم و به برنامه رفتم. پیش خودم گفتم بعد از مدتها به جامعه مداحان کرج دعوت شدهام، حالا میخواستم شعری بخوانم که فقط به دنبال مطرح شدن بودم و به فکر اهلبیت و ذکر خدا نبودم. شب چهارشنبهای بود و حاج آقا شیدایی هم در مسجد حضور داشتند و یکی یکی مداحها را صدا میکردند. بعد در این جمع به من اشاره کردند که شما چند خطی شعر بخوان! رفتم پشت میکروفون و به محض اینکه «بسم الله الرحمن الرحیم» را گفتم بلندگو قطع شد! خلاصه شروع کردم بدون بلندگو خواندن، کار به جایی رسید که فضای دهانم خشک شد و به سختی آن شعر را تمام کردم. جالب اینجاست وقتی نفر بعد از من رفت که شعر بخواند، بلندگو روشن شد! هیچ چیز بهتر از شرکت در مجلس امام حسین(ع) نیست *صحبت پایانیتان چیست؟ -از خدا میخواهم تا جایی میتوانم برای اهل بیت (ع) بخوانم. برای همه مردم نیز آرزوی سلامتی خود و فرزندانشان را دارم هیچ چیز بهتر از شرکت در مجلس امام حسین (ع) و مولای متقیان علی (ع) و حضرت زهرا (ص) نیست، چرا که اینها هستند که بدرد ما میخورند، گره عقبای ما را باز میکنند و در شب اول قبر ما رو نجات میدهند.
شهید مطهری در نقد تحریفات واقعه عاشورا میگوید: از وقتى کتاب دروغین «روضة الشهداء» در دست و بالها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین(ع) را مطالعه نکرد و شد افسانهسازى! مرحوم دربندى هم یک چیزهاى به آن اضافه کرد که دیگر واویلاست!
در ادامه بخشی از سخنرانی استاد شهید مرتضی مطهری درباره فلسفه عزاداری امام حسین(ع) منتشر میشود که در صفحات 82 تا 84 جلد نخست کتاب حماسه حسینی موجود است. صوت این سخنرانی توسط بنیاد علمی و فرهنگی استاد شهید علامه مرتضی مطهری(ره) در اختیار قرار گرفته است.
بشنوید |
انسان وقتى که در تاریخ نگاه مىکند، مىبیند که به سر این حادثه چهها آوردهاند! به خدا قسم حرف حاجى حرف راستى است. مىگوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبتهایش باید بگرید، بر این تحریفها و مسخها و دروغها باید بگرید.
کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى. [برای مطالعه بیشتر کلیک کنید]
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است. حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مىکردم در آن یکى دو تا از این حرفهاست. بعد که این کتاب را- که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است- [خواندم دیدم از این داستانها زیاد است.] ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بىانصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتابهایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است] که خیلى عبارت پردازى کرده و مىگویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.
تاریخش را که انسان مىخواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعهها خودش را یک شیعه صد در صد متصلّبى نشان مىداده و در میان سنىها خودش را حنفى نشان مىداده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد مىرفت هرات. (مىگویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامى یا باجناق او بود.) آنجا که مىرفت، به روش اهل تسنن بود.
این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت مىکرد. کتابى نوشته است به فارسى. اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفى در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجرى نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلى مراجعه مىکردند.
شیخ مفید (رضوان الله علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. [در] تواریخ اهل تسنن، طبرى نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبى نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمى نوشته است. من نمىدانم این بىانصاف چه کرده است! من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسمها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسمهایى را مىآورد که اصلًا چنین آدمهایى وجود نداشتهاند؛ در میان دشمنها اسمهایى مىبرد که همه جعلى است؛ داستانها را به شکل افسانه در آورده است.
چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بى سواد بودند و به کتابهاى عربى مراجعه نمىکردند، همین کتاب را مىگرفتند و در مجالس از رو مىخواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» مىگوییم. در زمان امام حسین روضه خوانى نمىگفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمىگفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمىگفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمىگفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضهخوانى نمىگفتند. از 500 سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضهخوانى یعنى خواندن کتاب «روضة الشّهداء»، همان کتاب دروغ.
از وقتى که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانهسازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضهخوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت ـ هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرفهاى روضة الشهداء را به اضافه یک چیزهاى دیگر، همه را یک جا جمع کرد که دیگر واویلاست! [برای مطالعه بیشتر کلیک کنید] واقعاً به حال این اسلام باید گریست.
انتهای پیام/ک
شب اول محرم شبی است که امام عصر(عج) با نوای کاروان خورشید همنوا میشود.
به مناسبت شب اول محرم الحرام 1435 هجری قمری نوحه مشهور «نسیمی جانفزا میآید» با نوای عبدالرضا هلالی منتشر میشود.
بشنوید |
دانلود کنید
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
دوستان