یک روز صنف کلهپاچهفروشیهای تهران تصمیم گرفتند بیایند لشگر و به نیروها کله پاچه بدهند. این کله پاچهفروشها قبل از عملیات والفجر یک آمدند و در پادگان دوکوهه با یک خاور دیگ کله پاچه بار گذاشتند.
حبیبالله ایمانپور عضو تیپ عمار لشگر 27 محمد رسولالله (ص) در بیان خاطرهای اظهار داشت: یک روز صنف کله پاچه فروشیهای تهران تصمیم گرفتند بیایند لشگر و به نیروها کله پاچه بدهند. این کله پاچهفروشها در سال 61، 62 قبل از عملیات والفجر 1 آمدند و در پادگان دوکوهه با یک خاور یخچال دار کله پاچه، دیگ کله پاچه بارگذاشتند. آن روز صبح نوار آهنگران را هم گذاشته بودند و ما در پادگان دو کوهه در میدان صبحگاه میدویدیم. از طرف ما چند نفر، علیاصغر صفرپور رفت کله پاچه را بگیرد تا ما بخوریم. بعد از چند لحظه امیر دیگر همرزم ما با لکنت زبان آمد و گفت: تویوتا به اصغر زد و له شد. داستان از این قرار بود که یکی از بچههای گردان با ماشین روی ماسهها ترمز میکند و اصغر میخورد به ماشین و می افتد روی زمین و کله پاچهها میریزد روی زمین. یکی از کلهها میرود زیر چرخ و امیر چون لکنت زبان داشت جوری به ما گفت که یکی از کلهها رفت زیر چرخ و اصغر را هم بردن و ما حسابی ترسیدیم و فکر کردیم اصغر رفت زیر ماشین. وقتی آمدیم دیدیم کلهپاچهها ریخته و اصغر مجروح شده بود و این برای ما خیلی جالب و به یاد ماندنی بود چون که سابقه نداشت یک خاور کله پاچه برای رزمنده ها بیاورند. انتهای پیام/ت
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
دوستان