بحران مشروعیت در حکومت عباسی
عباسیان در این دوره با بحران شدید مشروعیت در حکومت خود مواجه بودند، بحران مشروعیت از مهم ترین عواملی بود که قدرت سیاسی عباسیان را به چالش کشیده و منجر به تزلزل و عدم ثبات سیاسی در قلمرو اسلامی می گردید.
در دوره اول عباسیان حاکمان از اقتدار بیشتری برخوردار بوده و برای جبران مشروعیت حکومت خود به ترفندهای مختلفی دست می زدند، مامون خود را به اهل بیت علیهم السلام نزدیک کرد و سعی کرد با این روش مقداری از بحران ها را کاهش دهد. اما حاکمان پس از مأمون به خوبی نتوانستند به اوضاع تسلط یابند از این روی در تأمین مشروعیت خود به نظامی گری و زور و قدرت و سرکوب و قتل و خونریزی روی آوردند.
قیام ها بر علیه حکومت عباسی
از جمله عوامل ضعف سیاسی و کاهش اقتدار، شیوع قیام ها بر علیه حاکمیت عباسیان بود. در همه قیام ها به نوعی مسئله مشروعیت عباسیان مطرح است.
1) قیام های ایدئولوژی و عقیدتی : این قیام ها برخاسته از مبنای فکری برخی از فرقه های اسلامی هم چون زیدیه و سایر فرقه های شیعی بود، علویان در شهر های مختلف قلمرو عباسیان به قیام بر علیه حاکمیت عباسیان دست زده و مشروعیت آن ها را مخدوش می کردند این نوع قیام ها از آن رو در افزایش بود که برای عباسیان بسیار مشکل ساز شد.
عباسیان در آغاز قیام و استقرار حکومت خود شعار الرضا من ال محمد را سرلوحه شعار خود کرده بودند و پس از رسیدن به قدرت، از این شعار خود روی گردان شدند، و همین سبب گردید علویان بر علیه آنان دست به شورش مستمر بزنند.
قیام های علویان در مناطق مختلف قلمرو عباسیان و شهرهایی مانند کوفه، مکه، مدینه، بصره، خراسان، ری و طبرستان (مازندران) و گیلان و دیگر مناطق گسترده بود[1] و از هر سو حکومت مرکزی را دچار بحران و چالش می کرد، این قیام ها تبعات اجتماعی و سیاسی بسیار مخرب در جهان اسلام بر جای می گذاشت. ناامنی در مناطق مختلف، بحران های اجتماعی و اقتصادی در پی داشت، راه زنان و غارت گران و دزدان در جامعه امنیت را مخدوش می کردند. بدین ترتیب وضع اجتماعی، آسیب های فراوانی ببار می آورد. جامعه همواره در تلاطم و آشفتگی ناشی از تبعات بحران های بزرگ واقع شده بود. حاکمان در این دوره با مواجه با این پدیده ها از مدیریت اجتماعی و داشتن برنامه های مقتدرانه و تصمیمات عاقلانه عاجز بودند.
2) قیام های قبیلگی : دومین نوع از قیام ها، بر علیه حاکمیت عباسیان در عصر امام هادی علیه السلام، قیام های قبیلگی و اعراب طرفدار بنی امیه و مخالف عباسیان از خوارج و سایر فرقه های مذهبی بود. عدم اتکای سیاسی عباسیان به اعراب و قبایل عربی به جز خویشان و نزدیکان خود نوعی سلب اعتماد از اعراب بود که برای اعراب نگران کننده بود. قبایل عربی در مناطق مختلف به قیام علیه عباسیان دست زدند. قبایل عربی مثل بنی هلال، فزاره ، مره ، غطفان، اشجع، ثعلبه و معزبیان ساکن مدینه دست به شورش زدند. در شام و فلسطین و حمص و نواحی دیگر شبیه این قیام ها و شورش ها واقع شد، راه زنان، حجاج را از زیارت باز داشته و به کاروان حجاج دست یازی می کردند.
3) قیام های ایرانیان : نوع سوم از قیام ها، قیامهای ایرانیان با گرایشات مختلف بود که از طرف ایرانیان، خاندانهای بزرگ ایرانی بر علیه عباسیان بود. در برخی از این قیام ها طرفداری از اهل بیت علیهم السلام و جانبداری از حکومت آن ها برجسته است ؛ قیام هایی چون قیام بابک و مازیار و دیگر قیام های ایرانیان نیز به نوعی مشروعیت عباسیان را به چالش می کشید. گرایشات به علویان نیز در برخی از این قیام ها به چشم می خورد.
4) قیام های اقلیت های دینی : قیام های دیگری نیز گاه از سوی اقلیت های دینی بر علیه عباسیان در نواحی دمشق صورت گرفته، همه این ها نشان می دهد که اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امام هادی علیه السلام که عباسیان تسلط داشتند بسیار آشفته بود و این آشفتگی اجتماعی و سیاسی هر چه شدت می یافت زندگی آن حضرت نیز که در حصر و تحت مراقبت نیروهای نظامی بود، تحت الشعاع قرار گرقته و بیشتر مورد اذیت حکومت واقع می شد .
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
دوستان