هنگامی که «سفیان بن عوف غامدی» به دستور معاویه به شهر « انبار»واقع در قلمرو حکومت امیرمؤمنان (ع) حمله کرد و گروهی را کشت و شهر را غارت کرد و در آن حدود رعب و وحشت شدیدی ایجاد نمود، امیرمؤمنان (ع) پس از دریافت گزارش این حمله، «سعید بن قیس همدانی» را با هشت هزار نفر سپاه برای مقابله با « سفیان» و بیرون راندن او از عراق، اعزام نمود. امام از اینکه در اثر سستی و عدم همکاری عراقیان، نیروهای معاویه تاقلمرو حکومت آن حضرت نفوذ کرده بودند، سخت آزرده و متأثر بود، و چون در آن روزها حال مزاجی حضرت خوب نبود، خطبهای نوشت و به دست غلامش «سعد» داد تا در حضور او برای مسلمانان بخواند، سعد خطبة حضرت را که بنام خطبة «جهاد» معروف شده است، خواند.
بعد از چند روز، باز حضرت خطبهای ایراد نمود و مردم عراق را به واسطة سستی و بیحالی آنان، توبیخ کرد، پس از پایان سخنان امام، سر و صدا حضار بلند شد و بعضی از مسلمانان، سخنان بیهودهای گفتند و از هر حنجرهای صدائی برخاست ووضع مجلس آشفته شد. در این هنگام «حجر بن عدی» و «سعید بن قیس همدانی» (که از ماموریت نظامی برگشته بود) به پا خاستند و با شور و حرارت کاملی ابراز وفاداری نموده چنین گفتند:
«ای امیرمؤمنان! خدا هرگز برای شما حادثة بد پیش نیاورد، هر دستوری داری بده تا ما انجام بدهیم، به خدا سوگند ما هرگز از یاری تو دریغ نمیورزیم، اگر تمام اموال ما در راه یاری تو از بین برود یا تمام اقوام ما در این راه کشته شوند، باکی نداریم»(الغارات: ثقفی /2/481)
آیة الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 ـ 2/ تبیان
او مسئول سیستم اطلاعاتی امیرالمومنین علی علیه السلام بود و این یعنی اوج اعتماد عدل و حقیقت به حجر. در نظر امام علی علیه السلام حجر برابر با مالک و ابوذر بود و هیچ تفاوتی بین اینان به لحاظ ایمان و جایگاهی وجود نداشت.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
دوستان