وزیر امور خارجه کشورمان با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده در مقابل فشار کوتاه نمیآید و با اشاره به دیوار بی اعتمادی بین ایران و غرب، لازمه رسیدن به تفاهم را ایجاد اعتماد متقابل دانست.
جک استراو رئیس و اعضای گروه فراحزبی روابط پارلمانی انگلیس و ایران در پارلمان انگلستان سهشنبه با محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان دیدار و گفتوگو کردند.
وزیر امور خارجه کشورمان در این دیدار نقش هیئتهای پارلمانی در گسترش مناسبات بین کشورها را مهم خواند و ابراز امیدواری کرد که سفر هیأت پارلمانی انگلیس به جمهوری اسلامی ایران به گسترش تعامل بین دو کشور در چارچوب منافع فیمابین منجر شود.
محمدجواد ظریف تلقی برخی طرفهای خارجی در مورد اثربخشی تحریمها را اشتباه خواند و تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده است در مقابل فشار کوتاه نمیآید.
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به وجود دیوار بی اعتمادی بین ایران و غرب تصریح کرد: لازمه رسیدن به تفاهم ایجاد اعتماد متقابل است.
ظریف راه رسیدن به تفاهم در موضوع هستهای ایران را بسیار آسان دانست و افزود: با توجه به اینکه مقام معظم رهبری به طور جدی دیدگاهشان را در مورد حرام بودن سلاح هستهای اعلام کردهاند، دیدگاه ایشان از یکسو به لحاظ مذهبی اهمیت دارد و از سوی دیگر جنبه استراتژیک دارد بدین معنی که سلاح هستهای در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران جایگاهی ندارد.
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به تحولات سوریه نیز خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در کنفرانس ژنو 2 هیچ پیش شرطی را نمیپذیرد، اما اگر به این نشست دعوت شود نقشی فعال در آن ایفا خواهد کرد.
در این دیدار جک استراو و سایر اعضای گروه فراحزبی روابط پارلمانی انگلیس و ایران در پارلمان انگلستان نقطه نظرات خود را پیرامون مناسبات دوجانبه، موضوع هستهای، تحولات منطقه و روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی بیان کردند.
جک استروا در بخشی از سخنان خود با اشاره به وضعیت کنونی روابط ایران و انگلیس، بر تلاش برای بهبود مناسبات دوجانبه بین دو کشور تاکید کرد.
سایر اعضای گروه فراحزبی روابط پارلمانی انگلیس و ایران در پارلمان انگلیس، تداوم گفتوگو و رایزنی بین دو کشور در زمینههای مختلف را مورد تاکید قرار دادند.
مرتضی حیدری، مجری متولد سال 1347 صدا و سیما ازدواج کرد.
بالاخره مرتضی حیدری مجری مجرد صدا سیما، ازدواج کرد.
بر اساس گزارش وارده جمعی از کارکنان یکی از مجتمعهای بیمارستانی تهران، حیدری با یک پزشک متخصص زنان عقد کرده است.
تجرد وی زمانی مشخص شد که احمدینژاد رئیس جمهور وقت در مصاحبه زنده تلویزیونی اش از حیدری خواست که ازدواج کند. حیدری بعد از این موضوع در رسانهها گفت که با مادرش زندگی میکند و یک خودروی خوب دارد!
دولت انگلیس اعلام کرد برای دریافت چک میتوان با موبایل از آن عکس گرفت و از طریق سیستم بانکی پول را دریافت کرد.
به نقل از شبکه بی بی سی، دولت انگلیس برای صرفه جویی در وقت مشتریان روش جدیدی ابداع کرده است.
در این روش برای کوتاه شدن صف بانکها و سرعت عمل در عملیات وصول چک، مشتری میتواند با استفاده از مبایل از چک عکس گرفته و آن را به بانک ارسال کند و پس از تایید در اسرع وقت مبلغ خود را دریافت کند.
در حال حاضر در انگلیس امکان وصول آنی چک وجود ندارد و مشتریان برای پرداخت و وصول چک خود باید ابتدا برگه چک را به بانک تحویل داده و پس از انتظار 2 الی 6 روز امکان دریافت پول برای آنها وجود دارد.
با وجود سرعت بالای روش جدید این بدبینی در میان انگلیسیها وجود دارد که آیا این سیستم وصول چک امنیت لازم برای نقل و انتقالات مالی آنها را داراست و میتوان به آن اعتماد کرد یا خیر.
کابینه عراق تصمیم گرفت، عملیات نظامی در استان «الانبار» را تا پاکسازی کامل خاک این کشور از تروریسم، ادامه دهد.
به نقل از تلویزیون «المنار»، شورای وزیران عراق، امروز سه شنبه با صدور بیانیهای بر حمایت از ارتش، دستگاههای امنیتی و عشائر این کشور در رویارویی با گروهکهای تروریستی و جماعت «دولت اسلامی عراق و شام» موسوم به «داعش» تاکید کرد و یاد آور شد که عملیات نظامی در استان «الانبار» واقع در غرب کشور تا پاکسازی کامل خاک این کشور از تروریسم، ادامه خواهند یافت.
سیامک رهپیک با حکم آیتالله جنتی، جایگزین کدخدایی در معاونت اجرایی شورای نگهبان شد.
به نقل از اداره کل روابط عمومی شورای نگهبان، با احکام جداگانه آیتالله جنتی، سیامک رهپیک به عنوان معاون اجرایی و صادقی مقدم و کدخدایی به عنوان مشاورین دبیر شورای نگهبان در امور حقوقی و سیاسی منصوب شدند. * متن حکم آیتالله جنتی برای رهپیک: جناب آقای دکتر سیامک ره پیک عضو محترم حقوقدان شورای نگهبان سلام علیکم با عنایت به مراتب تدین، تعهد ، سوابق و تجارب موفق و ارزشمند، جنابعالی را به سمت معاون اجرائی و امور انتخابات شورای نگهبان منصوب مینمایم. با توجه به اهداف و وظایف مهم شورای نگهبان در پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در این راستا ضمن داشتن اختیار کامل در امور جاری و انتخاباتی، مسئولیت تشخیص، تعهد، تسجیل و صدور حواله و امضاء احکام را به جنابعالی تفویض مینمایم. امید است در سایه توجهات حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عنایت ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالی) بتوانید با بکارگیری نیروهای مجرب، متدین و متعهد، بستر و زمینه نظارت مؤثر، کارآیی مثبت و هماهنگ نظام مندی را برای شورای نگهبان فراهم سازید. فرصت را مغتنم شمرده از زحمات هشت ساله جناب آقای دکتر عباسعلی کدخدائی در سمت معاون اجرائی و امور انتخابات شورای نگهبان که به شایستگی از عهده انجام وظایف محوله برآمدند تشکر و قدردانی می نمایم. احمد جنتی دبیر شورای نگهبان * متن حکم آیتالله جنتی برای کدخدایی: جناب آقای دکتر عباسعلی کدخدایی سلامعلیکم؛ با عنایت به مراتب تدین، تعهد و توانمندیها، سوابق و تجربیات ارزشمند جنابعالی در سمت حقوقدان، قائم مقام دبیر، معاونت اجرایی و امور انتخابات و سخنگوی شورای نگهبان، به موجب این حکم به عنوان مشاور عالی اینجانب در امور حقوقی و سیاسی منصوب میشوید. امید است در سایه توجهات حضرت بقیهالله الاعظم (عجلالله تعالی فرجهالشریف) و عنایات ولی امر مسلمین حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) در رعایت موازین اسلامی و ضوابط و مقررات و انجام امور محوله موفق باشید. از خدمات مخلصانه جنابعالی در سمتهای فوق تشکر میکنم و اجر الهی را برای شما مسئلت مینمایم. احمد جنتی دبیر شورای نگهبان * حکم آیت الله جنتی برای صادقی مقدم جناب آقای دکترمحمدحسن صادقی مقدم سلام علیکم با عنایت به مراتب تدین، تعهد و توانمندیها، سوابق و تجربیات ارزشمند جنابعالی به موجب این حکم به عنوان مشاورعالی اینجانب در امور حقوقی و سیاسی منصوب میشوید. امید است در سایه توجهات حضرت بقیه الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و عنایات ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) در رعایت موازین اسلامی و ضوابط و مقررات و انجام امور محوله موفق باشید. احمد جنتی
فیصل مقداد معاون وزیر امور خارجه سوریه صبح امروز سهشنبه با محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان دیدار و گفتوگو کرد.
به گزارش فارس، ظریف در دیدار با فیصل مقداد با تاکید بر موضع اصولی جمهوری اسلامی در خصوص حل و فصل بحران سوریه از طریق راهکار سیاسی و سوری- سوری و با اشاره به حساسیت و اهمیت روند تحولات جاری در منطقه، بر ضرورت همکاری و تداوم رایزنیها و مشورتها بین دو کشور و دیگر کشورهای موثر و مهم در منطقه تاکید کرد.
محمدجواد ظریف خاطرنشان کرد: آنچه امروز در سوریه در حال وقوع است، یک آزمون بزرگ و سرنوشتساز برای ثبات و امنیت در کل منطقه است و مقابله با موج تروریسم و افراطگرایی نیازمند همکاری و همگرایی همه کشورهاست.
وی از اینکه برخی کشورها که زمانی خود مدعی تشکیل جبهه اعتدال در منطقه بودند، امروز به حمایت از گروههای تروریستی و افراطی اقدام میکنند و آتش تندروی و افراطگرایی را شعلهور میسازند، ابراز تاسف کرد.
وزیر امور خارجه با اشاره به موضع ثابت و قاطع ایران در مخالفت و بیمعنی دانستن اعلام هرگونه پیششرط برای حضور ایران در نشست ژنو 2 تاکید کرد: نقش و نفوذ ایران بعنوان بخش مهم و تاثیرگذار در روند حل و فصل مسائل و مشکلات در منطقه از جمله موضوع سوریه بر همگان روشن است و ایران براساس موضع اصولی خود از هیچ تلاشی برای کمک به حل و فصل بحران سوریه دریغ نخواهد کرد.
وی افزود: در عین حال بار دیگر تاکید میکنیم ایران هیچگونه پیششرطی را برای حضور در نشست ژنو 2 نمیپذیرد و در صورت دعوت رسمی، برای کمک به حل بحران آمادگی حضور رسمی و کامل در این نشست را داریم.
فیصل مقداد معاون امور خارجه سوریه نیز در این دیدار با ابلاغ سلامهای گرم ولید المعلم وزیر خارجه کشورش به ظریف، بر اهمیت و سرنوشتساز بودن روابط و همکاریهای جمهوری اسلامی ایران و سوریه در راستای تثبیت صلح، ثبات و امنیت در منطقه تاکید کرد.
بعد از گذراندن دوره کارشناسیام چون در دانشگاه شریف شاگرد اول دوره لیسانس شده بودم، بورس دانشگاه برکلی را گرفته بودم اما پدرم گفت «نرو، چون اگر بروی ممکن است برنگردی».
منصور ستاری را بیشک باید پدر نیرویهوایی ارتش دانست؛ فرماندهای که اگرچه خود خلبان نبود اما پایهگذار مهمترین اقدامات در نیروی هوایی ارتش شد؛ (تخصص شهید ستاری در حوزه پدافند هوایی بود) اقداماتی که امروز بخش اعظمی از توان پدافند هوایی ایران را هم شکل داده است.
شیوه تحصیل این اسطوره بیبدیل نهاجا در شرایط سخت در یکی از روستاهای ورامین (که مشروح آن به تفصیل در کتاب خاطرات وی چاپ شده،) بیانگر آنست که مردان بزرگ در شرایط سخت بود که به جایی رسیدند والا از لای پر قو، فولاد آبدیده درست نخواهد شد.
ستاری البته بعداها هم که به عالیترین درجات ارتش رسید، گذشته خود را فراموش نکرد و همان شیوهها را در تربیت فرزند نیز بکار گرفت که امروز پسر، با افتخار از پدر یاد کند؛ فرزندی که خود جزو نخبگان کشور است و مدارج تعالی را تا ریاست بر معاونت علمی ریاست جمهوری نیز طی کرده است.
از این جهت است که توصیه میکنیم، بیشتر از مردم عادی، این مصاحبه را مسئولین کشور بخوانند تا الگویی باشد برای تربیت آقازادهها.
متن زیر گفتگویی است با «سورنا ستاری» فرزند سرلشکر منصور ستاری فرمانده شهید نیروی هوایی ارتش، که گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس، آن را به مناسبت 15 دی سالروز عروج این «فرمانده عزیز» منتشر میکند.
* شهید ستاری علاوه بر توان فرماندهی که به عنوان یک الگو امروز مطرح میشود، به لحاظ علمی نیز یکی از برترینها در نیروهای مسلح بودند. شما به عنوان کسی که خودتان امروز در مصدر معاونت علمی رییس جمهور قرار دارید، جایگاه علمی ایشان را چگونه توصیف میکنید؟
پدرم جزو نسلی از نیروی هوایی است که میتوان گفت نسل تاریخی نیروی هوایی است. چرا که با توجه موقعیت وقت و به واسطه پذیرش دانشگاههایی مثل شریف و ... این نسل میتوانستند به راحتی وارد این دانشگاهها شوند ولی به دلیل علاقه ای که ایشان به نیروی هوایی داشتند وارد این نیرو شدند و علاقه ایشان را به راحتی میتوان از وقتی که ایشان برای کار میگذاشتند فهمید.
چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب که بیشتر هم شد اگر به مجلات آن زمان نگاه کنید، متوجه میشوید که تقریبا در هر شماره از ایشان مقالاتی علمی چه در قالب ترجمه و به نامهای مختلف از قبیل منصور ستاری ،م ص، سورنا و... به چاپ میرسید و دلیلش هم این بود که میگفتند: اگر همه مقالات از یک نفر باشد خوب نیست.
* خانواده شما ازجمله هزاران خانواده ایرانی بود که به دلیل جنگ، فقدان پدر را به خوبی احساس کرد. این «نبودن پدر» چه تاثیری در محیط خانواده تان داشت؟
تا قبل از شروع جنگ، پدری را در خانه داشتیم که بیشتر وقتش را صرف خانواده میکرد. حتی نقاشیهای آن زمان پدر را هنوز هم داریم و چنان ایشان حرفهای نقاشی میکردند که کسی باورش نمیشد و این همه اعتماد به نفس و پشتکار شاید به دلیل آن باشد که ایشان از نه سالگی پدرشان را از دست دادند و کاملاً مستقل بزرگ شدند.
در آن زمان هم پدر خلاقیتهای خاص خودشان را داشتند.
حتی یادم هست که در زمان انقلاب، بوم نقاشی پیدا نمیشد و پدر از فیبر به جای بوم استفاده کردند و یا وقتی که به ماکتهایی که ایشان خودشان درست کردند نگاه میکنم و به ظرافتهای آن خیره می شوم ایشان را تحسین میکنم.
در آن زمان ما در منزل یک کارگاه کوچک نجاری داشتیم و تقریباً تمام دکورهای منزل را پدر خودشان میساختند و گاهی هم نجار محل هر چند وقت یکبار به منزل ما میآمدند و به طرحهای پدر نگاه میکردند و ایده میگرفتند.
با شروع جنگ این کارگاه تعطیل شد و ایشان تمام وقت و نیروی خود را در این راه گذاشتند.
با پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی تلاش ایشان دو صد چندان شد. طوری که از اولین روز جنگ که مأموریت ایشان در پایگاه سوباشی بود، پدر را تا 40 روز در منزل ندیدیم و بعد از 40روز برای مدت خیلی کوتاهی به ما سر زدند و دوباره به منطقه برگشتند. بعدها به گونهای شد که هر 5 تا 6 ماه یکبار پدر را میدیدیم.
* این کمبود پدر را چگونه جبران میکردید؟
* من در آن زمان 7 تا 8 سال داشتم و همه چیز را درک میکردم. جنگ ظاهری تلخ دارد که همه آن را احساس میکنند و زیر پوست آن تلختر است که شاید خانوادههای نظامی و فرزندان آنها که در پایگاهها و کسانی که در این شهرکها زندگی میکنند آن را بیشتر احساس میکنند.
در این شهرکها شاهد این بودیم که همسایهمان، پدر دوستمان شهید میشد و وقتی دوستمان دیگر در جمعمان نبود، در آن دوران کودکی فقدان او را برایمان توجیه میکردند. مثلاً به ما میگفتند که پدر علی گم شده و دیگر علی در جمعمان نبود.
خلبانهایی را میدیدیم که صبح از منزل با بدرقه خانواده خارج میشدند و دیگر بر نمیگشتند و به خاطر همان فشارهای عصبی به کارکنان و خانوادههایشان وارد میشد.
گاهی همسرانشان با قرصهای اعصاب میخوابیدند و همچنان که از دوستان خود میبینم که این مشکلات عصبی هنوز برایشان باقی مانده است.
هنوز وقتی تلفن منزلمان زنگ می خورد اضطراب این مساله را دارم که ممکن است خبر بدی را بشنوم و یا به گوشی موبایلم تا وقتی مخاطب را نشناسم پاسخ نمیدهم و یا صدای مارش رادیو را که در آن زمان می شنیدیم تنمان میلرزید که مبادا خبر بدی بشنویم.
در آن زمان امکانات آن چنانی مثل موبایل یا تلفن نبود و گاه پدرمان را بعداز 6 ماه هم نمیدیدیم و اصلاً نمیدانستیم که کجا هستند و همیشه با این دلهرهها زندگی میکردیم و بزرگ شدیم، گفتم که هر 5 تا 6 ماه یکبار پدر را میدیدیم و تمام کارهای منزل بر دوش مادرم بود.
از آنجایی که مادرم فرهنگی بودند، در چنین شرایط جنگی که باید برای تهیه هر چیزی صف میماندیم، وظیفه و مسئولیت مادرم بیشتر از هر زمان دیگری بود.
در پایگاهها، فرقی که بین خانوادههای خلبان و غیر خلبان بود، این بود که معمولاً خلبان بعد از انجام ماموریت به خانهاش بر میگشت و معمولاً عمده پروازها هم به علت نور خورشید در صبح انجام میشد و تا ظهر در صورت موفق بودن عملیات به خانه بر میگشت ولی برای ما اینچنین نبود و تا شش ماه و گاهی هم بیشتر اطلاعی و خبری از پدرمان نداشتیم. همیشه در آرزوی این بودیم که پدرمان را در منزل ببینیم.
* شما به عنوان فرزند یکی از سرشناسترین شهدای نظام اسلامی، چی میزان از وضعیت دیگر فرزندان شهدا مطلعید؟
هر از چند گاهی با فرزندان شهدا که حدود 20 تا 30نفر هستند جلساتی دورهای داریم. ولی فرقی که من با دیگر فرزندان شهدا دارم این است که من جنگ را درک کردم. بعضی از این فرزندان 2 یا 3 ساله بودند که پدرانشان به شهادت رسید و بعضی هم مثل فرزند شهید نامجو حتی به دنیا نیامده بودند که پدرانشان را از دست دادند.
ولی من زمانی که پدرم به شهادت رسیدند 22 ساله بودم و دانشجوی ترم اول کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف بودم و تمام دوران کودکیم را در این پایگاههای نظامی گذراندم و به نوعی فرزند پایگاه هستم.
* با توجه به سن شما، قاعدتا باید خاطراتی از ایام دفاع مقدس داشته باشید. آن روزها را چطور سپری کردید؟
عراق در 6 ماه اول جنگ فشار زیادی را بر ایران وارد کرده بود و در این 6 ماه خیلی از نفرات به شهادت رسیدند. این فشار چنان زیاد بود که شهید فکوری در روز چهاردهم یا پانزدهم مهرماه این فشار را این گونه تشریح کردند که میگفتند شاید امروز روز آخر جنگ باشد.
یک هواپیما هم نباید روی زمین باشد و باید تا پای جان از کشورمان دفاع کنیم و احتمال شهادتمان قطعی است و یا در پایگاه دزفول یادم هست که هواپیماهای عراقی در شب بلند می شدند و با تیربار سربازهایمان را مورد هدف قرار میدادند و تعداد زیادی از خلبانهای ما 2 تا 3 بار اجکت کردند و در دفعاتی هم به اسارت رسیدند.
* شما متمایزترین خصوصیت پدرتان را در مقایسه با دیگر شهدا و همرزمانش در چه چیزی میبینید؟
چیزی که پدرم را از دیگران متمایز کرده، دانشی است که آن را به مرحله عمل رسانده بودند و آن را در عملیاتهایی همچون والفجر 8 به کار گرفته بودند.
اگر پای صحبت کسانی که در عملیات والفجر هشت شرکت داشتند بنشینید، میبینید که با چه دانشی و با چه امیدی توانستند به همرزمانشان کمک کنند. همه دیدند که ایشان چطور هر سایت هاوک را به چند قسمت تقسیم کردند و مدیریت کردند و میتوان گفت عملیات والفجر 8 نقطه عطفی در تاریخ کشور بود و این ممکن نبود مگر تسلط کامل بر کار و دانشی که به مرحله عمل رسیده باشد.
وقتی که در یک روز 3 تا از رادارهای ما توسط عراق منهدم شد و دلیل آن این بود که عراق سلاح جدیدی از غرب گرفته بود، در آن زمان متوجه شدند که این موشک از سوی هواپیمای سوخو 22 شلیک شده بود و راه مقابله با آن هم این گونه است که به طور مثال وقتی رادار روشن شد بعد از فلان ثانیه و بعد از فلان سیگنال رادار را خاموش کنند چون موشکهای جدید عراقی ضد رادار است و...
با همین امکانات کم توانستند در مقابل بسیاری از حملات دشمن مقاومت کنند و این ابتکارات خاص ایشان بود.
گویا در طی این عملیات برق یکی از دستگاههای سایتها قطع شده بود و در پاسخ به نفر کادری که میگفت برق قطع شده، چکار کنم و وقتی که همه شهادت را در جلوی چشمانشان می دیدند و در زمانی که همه امید خود را از دست داده بودند گفتند که هر چه در جلوی خودت می بینی کنار بذار و دیگه به اسکوپ رادار نگاه نکن.
با اطلاعاتی که من به تو میدهم، به خدا توکل کن، تو می توانی با روحت و فکرت موشک را فایر (شلیک) کنی و همان هم شد و توانستند عملیات را با موفقیت به پایان برسانند.
* یکی از ویژگیهای جنگ ما این بود که فرماندهان عالیرتبه، خود در خط مقدم بودند و خیل عظیم شهدا و مجروحین در میان فرماندهان نیز گواه این مطلب است. پدر شما هم از این قاعده مستثنی نبود.
بله. پدرم در طی جنگ، شیمیایی هم شده بودند و در هفت، هشت سال اخیر حس بویایی خود را بطور کامل از دست داده بودند و بهرغم درمانهایی که انجام شد ولی بعضی مشکلات و آثار شیمیایی شدن در ایشان باقی مانده بود از جمله اینکه هر چند وقت یکبار جایی از بدنشان که معمولا کف پا هم بود زخم میشد و برای رفع این مشکل در پوتینشان پنبه میگذاشتند.
براثر فشارهایی که به ایشان در این مدت وارد شده بود سکته کردند ولی باز هم دست از کار نکشیدند تا ساعت 12 مشغول کار بودند و بعد از آن هم با پیکانی که در اختیار داشتند برای سرکشی میرفتند. هر چند وقت یکبار هم که رنگ این پیکان لو میرفت رنگ آن را عوض میکردند.
*بعد از شهادت شهید ستاری، تعدادی از کارکنان و خانوادههایشان از کمکهای شهید ستاری سخن گفتند. در این خصوص چه اطلاعی دارید؟
در بحث کمک به پرسنل کمتوان مالی و خانواده کاملاً بیاطلاع بودیم. کارهای ایشان معمولا مخفیانه بود و خودشان و تیمی که باهم بودند خبر داشتند.
یادم هست یک روز برای برداشتن وسیلهای درب صندوق ماشین را باز کردم و مقدار زیادی روغن و برنج و ... دیدم.
هیچ وقت از پدر نشنیدم که با آن همه برنج و روغن چه کردند، ایشان همیشه می گفتند که باید به متوفیها توجه کرد چون در آن زمان بیمه و این مسائل نبود تا حقوق به صورت کامل پرداخت شود.
معمولاً به خانواده های شهدا توجه و حمایت میشد ولی خانوادههای کارکنان متوفی باید سر سال منازل سازمانی را تخلیه میکردند و حتی حقوق آنها کامل پرداخت نمیشد.
به این خانوادهها توجه خاصی داشتند. خانواده های کارکنان را مثل خانواده خود دوست داشتند.
در یکی از روزها به همراه خانواده به اردوگاه تفریحی بیشه کلا رفته بودیم وارد اردوگاه که شدیم یکی از کارکنان نیروی هوایی را با یک پیکان مدل پایین دیدیم.
در آن زمان ماشین شخصی نداشتیم و ایشان با چنان ناراحتی گفتند: ببین چه ماشینی زیر پای بچههاست و خیلی خودش را مقصر می دانست که چرا زمینهای برای ارتقا معیشت کارکنان ایجاد نکرده است.
به بعضی از همکاران تعلق خاطری خاص داشت و آنها را مانند خانوادهاش دوست داشت. من هیچ وقت گریه پدرم را ندیده بودم یا اگر گریهای هم بود جلو ما نبود. اما وقتی شهید بابایی به شهادت رسیدند گریه ایشان را دیدم.
*پدر شما بعد از جنگ هم در عالیترین مسئولیت نیروی هوایی خدمت کردند و از این حیث یکی از باسابقهترین فرماندهان بودند. بنابراین کماکان علیرغم اتمام جنگ، شما از نعمت پدر محرومید. بفرمایید فرمانده نیروی هوایی چقدر بعد از جنگ در کنار خانواده بود؟
*بعد از جنگ هم تقریباً تمام وقت در نیروی هوایی بودند و کمتر با خانواده بودند و چقدر وقتش را با پرسنلی که تازه وارد نیرو شده بودند و شاید 14و 15 ساله بودند میگذراند.
یادم هست در سال 73 در واقعه 16 آذر، پدر اولین کسی بود که خوش را به آوار رساند. یکی از همکاران تعریف می کند که به ایشان گفتیم: «جلو نرو خطرناکه.» در پاسخ گفتند: «بچهام زیر آواره داره زجه میزنه چطور جلو نرم»، من در آن شب با پدرم در بیمارستان نیرو بودم شاید حدود 20تا 30 نفر در بیمارستان بودند که تعدادی هم در ICU بودند تا صبح بالای سر آنها ماندند و با خانوادههایشان تماس گرفتند.
آنقدر توجه ویژه به آنها داشت که مطمئنم اگر چنین اتفاقی برای من میافتاد پدرم همچین کاری برای من انجام نمیدادند.
درست 25 روز بعد از این واقعه پدرم به شهادت رسیدند. من به وضوح میدیدم که زندگی پدرم با کارش شکل گرفته بود.
*در بعضی از بازدیدها همراه پدر بودید. از آن بازدیدها چه خاطراتی دارید؟
حدود 2 تا 3 ماه قبل از شهادت پدرم من تازه فارغ التحصیل دوره کارشناسی شده بودم و در دوره کارشناسی ارشد دانشگاه شریف قبول شده بودم ولی آغاز کلاسهای ما با یک تاخیر 4تا 5 ماه از ترم دوم شروع می شد.
بنابراین من وقت بیشتری داشتم تا با پدرم باشم و در بعضی از بازدیدها به همراه ایشان بودم در همین سال 73بود که برای بازدید به بوشهر رفتیم.
وقتی وارد پایگاه بوشهر شدیم پدرم برای بازدید سایت موشکی S200 رفته بودند.
گویا این سیستم چون روسی بود در آب و هوای بوشهر در قسمت خنک کننده دچار مشکل شده بود. بعد از بازدیدها ساعت 12 شب به مهمانسرا آمدند و گویا خواسته بودند کلیه کتابهای مربوط به این سیستم را به مهمانسرا بیاورند و تازه در مهمانسرا کار ایشان شروع شده بود و تا پاسی از شب به مطالعه این کتابها برای رفع این مشکل مشغول بودند.
آن شب از من هم مشورت خواستند من در پاسخ گفتم من باید کتابهایم همراهم باشد.
پدرم به مزاح گفتند: «تو هم شدی امام محمد غزالی که کتابهاش همیشه همراهش بود».
دوباره ساعت 5 صبح بازدیدها شروع شد کسی که بتواند علمی را وارد عمل کند باید آن را درک کند.
یا وقتی که هواپیماهای اف-7 از چین خریداری شد، برای طرح رنگ 6 تا 7 ماکت در خانه طراحی کردند و شاید بگویم صد رنگ ساختند و این ماکتها را با رنگهای مختلف شروع به رنگ زدن کردند و گاهی این ماکتهای رنگ شده را در آفتاب قرار میدادند تا میزان استتار را در نور آفتاب بررسی کنند تا این هواپیماها در درگیری های هوایی نزدیک در زوایای مختلف تا حد امکان مستتر باشند.
زندگی برای ایشان با کار ممکن بود این اواخر بعد از اینکه ساعت 11 تا 12 شب به منزل بر میگشتند در بحث تدوین کتابهای نیروی هوایی مشغول بودند. کتابی درباره اولین ها داشتند اولین پایگاهها ،اولین خلبانها و ...
دیدگاه پدرم به آینده کاملاً روشن بود. خیلی از مسائلی را که ایشان بیان میکردند بعد از چند سال نتیجه آن مشخص میشد.
کارآموزی من در مجتمع اوج نیروی هوایی بود. در آن زمان با آن امکانات کم شاید فکر ساختن هواپیما توسط نیروی هوایی برای خیلیها بعید بود اما با زمینههایی که در آن زمان ایجاد کردند این کار انجام شد.
*قبل از شهادت، سخنی با شما مرتبط به شهادت خود نداشتند؟
* حدود 5 تا 6ماه قبل از شهادتشان این احساس که قرار است از جمع ما بروند را داشتند و گاهی این مطالب را بیان میکردند.
آخرین جمع خانوادگی که داشتیم در شب یلدا سال 73 بود. برای من عجیب بود. چون یادم نیست که شب یلدا ما هیچ وقت دور هم جمع شده باشیم. ولی آن سال دور هم بودیم و آخرین عکسهای خانوادگی که داریم از همان شب یلدا سال 73 بود.
اتفاقاً چند نفر از بستگان ما هم حضور داشتند. در حالی که از خاطرات دوران جوانی صحبت میکردند و میگفتند که من اوج را رد کردم و گویا این را درک کرده بودند که آخرین شب یلدایی است که با هم هستیم، پدر هیچ وقت در خانه نبودند ولی در همان مدت کوتاهی که در منزل حضور داشتند چنان مدیریتی داشتند که بهرغم حالت نظامی که داشتند، نظارت کامل هم داشتند.
یادم هست که در کنکور سال 69 وقتی در کنکور قبول شدم، ایشان اولین کسی بودند که با من تماس گرفتند و به من تبریک گفتند. حتی گفتند که رتبه 33 کنکور را کسب کردم.
جالب اینجاست که بعد از تماس تلفنی وقتی شب بعد از کار به منزل آمدند طوری برخورد کردند که انگار هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است که بعدها متوجه شدم به مادرم گفته بود که این طور برخورد کردم تا سورنا بداند که این رتبه خیلی هم کم است و حالا حالاها باید کار کند.
بعد از گذراندن دوره کارشناسیم چون در دانشگاه شریف شاگرد اول دوره لیسانس شده بودم، بورس دانشگاه برکلی را گرفته بودم و تقریبا تمام کارهایم را انجام داده بودم و در آخر شاید صحبت من با پدر 5 دقیقه هم طول نکشید که ایشان گفتند: «نرو، چون اگر بروی ممکن است برنگردی و این نه به نفع تو و نه به نفع من است».
با یک کلمه «نه »پدرم، من هم برنامه رفتن به دانشگاه برکلی را کنار گذاشتم و کارشناسی ارشدم را در دانشگاه صنعتی شریف گذراندم. چون ایشان را قبول داشتیم و نظر ایشان برایمان مهم بود و این راهنماییهای پدرم در زندگی ما کاملاً موثر بود.
* و مهمترین سوال اینکه چنین شخصیت بزرگواری که در عالیترین مسئولیت های نظام خدمت کرده، فرزندان خود را چطور تربیت کرد؟ آیا شما بواسطه مسئولیت پدر، از امتیازات خاصی برخوردار بودید؟
بعد از شهادت پدرم از اینکه چنین کسی را از دست داده بودم، خیلی از چیزها را در زندگی از دست داده بودم. بعد از آن مشکلات زیادی برایم پیش آمد.
شاید برایتان این سوال باشد که چرا فرزندان انسانهای معروف و موفق، معروف نمیشوند؟ من سئوالتان این گونه پاسخ میدهم که چون فرزندان آنها شاهد هزینههای بودند که پدرانشان در زندگی پرداختند.
من خودم شاید بارها شاهد گریه های مادرم بودم و هیچ وقت نمیخواهم فرزندم موقعیت و اضطراب دوران کودکیم را داشته باشد.
یادم هست بعد از عملیات مرصاد خانواده و از جمله خود من تهدید شدیم. من خیلی از برخورد هایی که پدرم در زندگی داشتند نمیتوانم برای فرزندانم تحمل کنم.
من هیچ وقت سرویسی برای رفت و آمد نداشتم پدرم تمایل داشتند که من با اتوبوس رفت و آمد کنم.
حتی در پاسخ به یکی از دوستان که چرا فرزندت را با اتوبوس میفرستی گفتند: «برای اینکه بداند در همین حد است و بعدها بعد از دست دادن موقعیت و برقراری ارتباط با شرایط وقت برایش سخت نباشد» تحمل این شرایط برای هر کسی مقدور نیست.
من نمیگویم که پدرم انسان خارقالعادهای بود. ولی ویژگیهایی داشتند که هر کسی این ویژگیها را نمیتواند داشته باشد. آن قدر به مال دنیا بیتفاوت بودند که کمتر کسی را میتوان این گونه پیدا کرد. بعد از شهادتشان ما خانهای برای استقرار نداشتیم. حتی خودرو هم نداشتیم.
* این روزها چقدر یاد پدر میکنید؟
یاد پدر خیلی زنده است. ماکتی در خانه درست کردند که شبیه باند 29 فرودگاه مهرآباد بود و حدود 20تا 30 هواپیما در آنجا بود البته تعدادی را خودم و تعدادی را پدرم ساخته بودند.
آن ماکت را دارم و هنوز هم وقتی به آن ماکت نگاه میکنم، یاد آن روزها در من زنده میشود.
با وجود اینکه سالها از شهادتشان میگذرد هنوز انتظار دارم که پدرم این در را باز کنند و وارد اتاق شوند.
در برهههایی از زندگی که در شرایطی خیلی سختی قرار گرفته بودم و ممکن بود که اتفاق خیلی بدی برایم بیفتد و خیلی بد تمام شود، حضور پدرم را حس کردم و این اتفاق گاهی برای خواهرهایم هم رخ میدهد که ما حضور ایشان را در زندگیمان حس میکنیم و هنوز احساس میکنیم که ایشان مراقب ما هستند و بر خانواده نظارت دارند و اینکه شهدا همیشه زندهاند را من به طور واضح حس کردم.
شبکه الجدید لبنان خبر داد یک وابسته سفارت عربستان در بیروت 24 ساعت قبل از مرگ ماجد الماجد تروریست سعودی با وی دیدار کرده بود.
به نقل از شبکه خبری الجدید لبنان،یک وابسته سفارت عربستان 24 ساعت قبل از مرگ ماجد الماجد تروریست سعودی با وی دیدار کرده است.
این شبکه به جزئیات بیشتر دیدار این دیپلمات سعودی با ماجد الماجد اشاره ای نکرد.
بعد از دستگیری «ماجد الماجد» سرکرده سعودی گروهک تروریستی «عبدالله عزام» متهم بمب گذاری نزدیک سفارت ایران در بیروت، برخی از رسانههای عربی با مشارکت برخی از نهادهای لبنانی در راستای وخامت حال این تروریست سعودی اطلاع رسانی کردند.
ناظران سیاسی معتقدند که جریانهای مغذی این گروهک تروریستی به علت هراس از افشا شدن توطئهها و عملیات تروریستی آنها علیه محور مقاومت و رسوا شدن حامیان افکار تکفیری نزد افکار عمومی جهان، این مهره سوخته خود را کشتند.
برخی دیگر از ناظران سیاسی معتقدند که قطعا نیروهای امنیتی لبنان روند بازجویی از این جانی را آغاز کرده بودند ولی به درخواست عربستان از اعلام اطلاعات به دست آمده امتناع کردهاند.
معاون پایش و نظارت محیط زیست استان تهران گفت: شاخص کیفیت هوای تهران امروز در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار دارد که این وضعیت فردا نیز ادامه خواهد داشت.
محمد رستگاری درباره کیفیت هوای پایتخت اظهار داشت: هوای پایتخت با ایستادن شاخص ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون روی عدد 130 در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار دارد.
معاون پایش و نظارت محیط زیست استان تهران افزود: در حال حاضر وضعیت کیفی هوای تهران در 24 ساعت گذشته منتهی به ساعت 11 صبح امروز در وضعیت ناسالم قرار دارد.
وی ادامه داد: آلاینده منو اکسید کربن روی عدد 32 و در شرایط پاک، آلاینده ازن روی عدد 16 و در شرایط پاک، آلاینده دی اکسید نیتروژن روی عدد 50 و در شرایط سالم، دی اکسید گوگرد روی عدد 27 و در شرایط پاک، ذرات معلق کمتر از 10 میکرون روی عدد 67 و در شرایط سالم است.
وی درباره تشکیل کمیته مواقع اضطرار خاطرنشان کرد: با چنین شرایطی کمیته مواقع اضطرار کاهش آلودگی هوا تشکیل نمیشود، ضمن آنکه شرایط ناسالم هوای تهران فردا نیز تداوم دارد
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی
دوستان